کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



بازگشت شهدای گمنام به وطن

شاعر : احمد علوی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

خبر این بود که یک سرو رشید آوردنـد           استخوان های تو را در شب عید آوردند

جیب پیراهنی آغشته به خــون را گشتند           نامه ای را که به مقصد نـرسیـد آوردند


نامه مثل جگر تشنه ی تو سـوخـتـه بود           قـفـل آن بــاز نشد هر چه کـلـیـد آوردند

مادرت گفت کـبوتر شده ای، می دانست           آسـمـان را به هــوای تو پــدیــد آوردنـد

لحظه ی رفـتن تو خوب به یـادش مانده           آب و آیـیـنـه و قـــرآن مـجـیــد آوردنــد

جـا نـمـاز متـبـرک شـده اش را آن روز           با گـلـی سـرخ که از باغچه چید آوردند

وقت رفتن تو خودت روضۀ اکبر خواندی           کوچه ابری شد و بــاران شـدیـد آوردنـد

سـال هـا بـعـد تو از راه رسـیـدی اما...           خوب شد مادرت آن روز ندید آوردند...

پیکری را که به شش ماهگی ات می مانست           پیـکـری را که به قـنـداق سـفـیـد آوردند

حتم دارم که خود حضرت زهرا هم بود           روزهایی که به این شهـر شهیـد آوردند

: امتیاز